شهر فرنگ
تهران
تازگیا اینجا بوده
16 آبان 1404
ایستگاه آبشار
در خانه که صدای چرخ خیاطی میآمد آدم یک جور دلگرمی ای داشت که مادر سر حال است. پشتش، کمرش، پایش درد نمیکند. نفس تنگی اذیتش نمیکند...آدم که از کوچه یا مدرسه بر میگشت، مادر اغلب روی چرخ خم شده و عینکش را سر دماغش گذاشته بود و داشت چیز میدوخت ( گاهی هم شعر محبوبش را زمزمه میکرد:(( دل خون شد از امید و نشد یار، یار من ای وای بر من و بر دل امیدوار من)). صدای چرخ که میآمد به آدم یک جوری... آدم حس میکرد خانه ای هست و مادری و یک بساط خانواده که دور و ور آدم را گرفته و آدم دلگرم بود
اولین نفر نظرتو بذار
200,000تومن
230,000تومن13%

