توي سومين دَهه زندگي هستم. عاشق مُد، طبيعت و آدمای با معرفتم. دوستدارِ محيطِ زيستم و به نظرم زندگي مثلِ يك باغه، بايد خاکشُ زیر و رو كرد و بذر كاشت، ازش مراقبت کرد و مطمئن بود كه گُل خواهد داد. منم بَذرهای خودم رو تو نوشتههام میذارم به اميد شكوفايی.
بیست و پنج ساله دنبال کیمیای جاودانگیم. نه چوبِ جادوییِ فرشتهی سیندرلا کمکی کرد و نه اجیمجیِ جادوگر شهر اُز. بعداً شیمی خوندم که عصاره جوانی رو پیدا کنم اما زهی خیال باطل! اما حالا فرمول جاودانگی رو یاد گرفتم؛ زندگی رو مینویسم و لحظهها رو عکس میگیرم که جای پام توی این دنیا بمونه.
توي سومين دَهه زندگي هستم. عاشق مُد، طبيعت و آدمای با معرفتم. دوستدارِ محيطِ زيستم و به نظرم زندگي مثلِ يك باغه، بايد خاکشُ زیر و رو كرد و بذر كاشت، ازش مراقبت کرد و مطمئن بود كه گُل خواهد داد. منم بَذرهای خودم رو تو نوشتههام میذارم به اميد شكوفايی.
توي سومين دَهه زندگي هستم. عاشق مُد، طبيعت و آدمای با معرفتم. دوستدارِ محيطِ زيستم و به نظرم زندگي مثلِ يك باغه، بايد خاکشُ زیر و رو كرد و بذر كاشت، ازش مراقبت کرد و مطمئن بود كه گُل خواهد داد. منم بَذرهای خودم رو تو نوشتههام میذارم به اميد شكوفايی.
بیست و پنج ساله دنبال کیمیای جاودانگیم. نه چوبِ جادوییِ فرشتهی سیندرلا کمکی کرد و نه اجیمجیِ جادوگر شهر اُز. بعداً شیمی خوندم که عصاره جوانی رو پیدا کنم اما زهی خیال باطل! اما حالا فرمول جاودانگی رو یاد گرفتم؛ زندگی رو مینویسم و لحظهها رو عکس میگیرم که جای پام توی این دنیا بمونه.
توي سومين دَهه زندگي هستم. عاشق مُد، طبيعت و آدمای با معرفتم. دوستدارِ محيطِ زيستم و به نظرم زندگي مثلِ يك باغه، بايد خاکشُ زیر و رو كرد و بذر كاشت، ازش مراقبت کرد و مطمئن بود كه گُل خواهد داد. منم بَذرهای خودم رو تو نوشتههام میذارم به اميد شكوفايی.
من مینام، 6 سال روانشناسی خوندم و حالا مینویسم. یعنی بیشتر از قبل مینویسم، حتی بیشتر از وقتایی که کلاس قصه میرفتم. نوشتن واسه من یه دنیاست، یه دنیا که توش اجازه دارم تموم عواطف ساده و پیچیده انسانی رو جسورانه و مختص به خودم زندگی کنم.